رمز جاودانگی اسلام ; چگونه دین پانزده قرن پیش، پاسخ گوی جهان امروز است؟

اسلام همواره به عنوان دینی زنده و سازگار با نیازهای اعصار و قرون مختلف، شناخته شده است. جرج برنارد شاو، در مقدمه کتاب Mohammad The Apostle of Allahمی نویسد:

«من همیشه نسبت به دین محمد صلی الله علیه وآله، به واسطه خاصیت زنده بودن شگفت آورش، نهایت احترام را داشته ام. به نظر من، اسلام، تنها مذهبی است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد. من چنین پیش بینی می کنم و از هم اکنون هم آثار آن پدیدار شده است که ایمان محمد صلی الله علیه وآله، مورد قبول اروپای فردا خواهد بود».

این که چرا دین اسلام، زنده، پویا و ماندگار است، علل مختلفی دارد که می توان به بعضی از آنها اشاره کرد.

 

1. عنصر امامت

 

خداوند متعال درباره ختم دین خود می فرماید: «امروز کافران از این که به دین شما اختلالی رسانند، طمع بریدند؛ پس شما از آنان بیمناک نباشید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و بهترین دین را که اسلام است، برایتان برگزیدم».2

بر این اساس، عنصری در دین تعبیه شده که حافظ دین است و از آن جا که مراد «الیوم»، روز غدیر است، آن عنصر، «امامت» است. در تفاسیر شیعی، این مسئله مسلّم است و در منابع اهل سنت نیز به آن اشاره شده است.

امامان معصوم علیهم السلام، برای محفوظ ماندن اسلام در طول تاریخ حضور خود، سه کار انجام دادند؛

1. در کنار تأیید آیات قرآن، سنت نبوی را عیناً نقل کردند و نگذاشتند که حوادث پس از رحلت و ممنوعیت نگارش حدیث، سنت نبوی را نابود سازد و با این کار، منابع دین را حفظ کردند.4

2. روش های فهم قرآن، سنت و استنباط احکام اسلام را آموزش دادند تا عالمان بتوانند رأی اسلام را در هر زمینه، از منابع آن، استخراج و استنباط کنند. این روش – که اجتهاد مصطلح شیعی بر پایه آن بنا شده است – راهی است که می تواند رأی اسلام را در همه زمان ها، درباره هر موضوعی از منابع دین به دست آورد.

3. کسانی را که دارای شایستگی لازم برای به کارگیری این روش هستند، به مردم معرفی کردند.

 

2. عنصر اجتهاد

 

فرآیند «اجتهاد» به عنوان عاملی پایا و پویا در ادوار مختلف تاریخ و در مواجهه با مسائل هر عصر، راه استنباط و اکتشاف عالمانه معارف دینی را گشوده و حضور مستمر و پاسخ گوی دین را میسّر ساخته است.

 

3. قوانین ثابت و متغیر

 

انسان دارای نیازهای ثابت و متغیر است و دین اسلام، برای نیازهای ثابت، قوانین ثابت و برای نیازهای دگرگون شونده، قوانین متغیر وضع کرده است.

دکتر واگلری – استاد تاریخ تمدن اسلامی در دانشگاه ناپولی ایتالیا – ضمن بیان امتیازات اسلام، درباره عنصر انطباق پذیری قوانین آن با شرایط هر عصر می نویسد: «… تعجب ما از دینی افزوده می شود که مبادی اساسی اخلاق را بر پایه انتظام و وجوب پایه ریزی می کند و واجبات انسان را نسبت به خویشتن و دیگران، در قالب قوانین دقیقی می ریزد که تحوّل و تطور را پذیرنده است و با عالی ترین ترقّیات فکری متناسب می باشد».5

 

4. پیوند با عقل

 

یکی از مهم ترین علل جاودانگی اسلام، پیوند مستحکم آن با عقل است. دین و خرد در اسلام، دارای رابطه و جدایی ناپذیری است؛ «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و کل ما حکم به الشرع حکم به العقل؛6 هر آن چه عقل حکم می کند شرع نیز حکم می کند و آن چه شرع حکم می کند، عقل نیز همان گونه حکم می کند».

 

5. جامع بودن

 

همه سونگری و در نظر گرفتن تمامی ابعاد و جوانب حیات بشری و فرو ننهادن هیچ یک از حوزه هایی که انسان در آنها نیازمند هدایت های الهی و دینی است، سهم به سزایی در جاودانگی اسلام دارد.

ادوارد گیبون7 می نویسد: «قرآن… قانون اساسی، شامل رویه قضایی و نظامات مدنی و جزایی و حاوی قوانینی است که تمام عملیات و امور مالی بشر را اداره می کند… دستوری است شامل مجموعه قوانین دینی و اجتماعی، مدنی، تجاری، نظامی، قضایی، جنایی و جزایی. همین مجموعه قوانین، از تکالیف زندگی روزانه تا تشریفات دینی، از تزکیه نفس تا حفظ بدن و بهداشت و از حقوق عمومی تا حقوق فردی و از منافع فردی تا منافع عمومی و از اخلاقیات تا جنایات و از عذاب و مکافات این جهان تا عذاب و مکافات جهان آینده، همه را در بر دارد».8

 

6. هماهنگی با فطرت و طبیعت

 

انسان ها در عین دارا بودن تفاوت ها و دگرگونی هایی که بر اثر شرایط زمانی و مکانی بر آنها عارض شده است، فطرت یگانه ای دارند. هر اندازه آیینی با اصول فطری انسان، پیوند محکم تری برقرار کند، از پایایی و ماندگاری بیشتری برخوردار خواهد بود و هر قدر از آن فاصله گیرد، گرفتار ناپایداری و ناماندگاری خواهد شد. توجه ژرف اسلام به طبیعت و سرشت آدمیان و تنظیم قوانین هماهنگ با آن، یکی از رمزهای پایداری و جاودانگی اسلام است.

 

7. عدم اختصاص به عرب

 

قرآن، هیچ گاه مخاطب خود را اعراب یا قوم دیگری قرار نداده و همواره به ناس (جمیع مردم) و یا موءمنان خطاب کرده است.

 

8. عصری نبودن قرآن

 

این که قرآن به وقایع زمان خود و یا به گذشته ها اشاره کرده است، آن را منحصر به یک عصر نمی سازد؛ زیرا قرآن، منحصر به ذکر چند حادثه و نکته تاریخی گذرا نیست. این کتاب، مشتمل بر معارفی جاودان، در باب خداشناسی، کیهان شناسی، انسان شناسی، راه شناسی، راهنماشناسی و مجموعه گسترده ای از احکام، اخلاق و … است که همه زمان ها را پوشش می دهد و هدایت بشریت به سوی سعادت را در هر مقطع تاریخی تأمین می کند.

از طرفی وقایع تاریخی بیان شده در قرآن، هر چند مربوط به گذشته است، ولی کار کرد آنها، مربوط به آینده است و به عبارت دیگر، هر یک از آنها، بیانگر نوعی سنت تغییرناپذیر تاریخی یا حکم و قانون کلی عمومی است.

افزون بر این، در قرآن، از آینده و آیندگان نیز سخن بسیار گفته شده است به عنوان مثال، قرآن از آینده بشریت سخن رانده و آینده ای درخشان در سایه حاکمیت توحید، تقوا و عدالت را نوید داده است.

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.